برنامه یاد بعضی نفرات
 
دوشنبه 28 تیر 1395 - 01:00

با خواندن یادداشتتان یاد این نامه ام افتادم .
اساتید محترم آواز ایرانی
سلام.
من یک دهه ی هفتادی هستم .
چند سال پیش در نسلی خسته از سنگینی شلوار که نام موسیقی را بر سر خیلی چیز ها زده بودند زندگی ام می گذشت که بر حسب اتفاق هوای یادگیری آواز ایرانی به سرم زد . شروع به یادگیری ردیف آوازی کردم و هنوز هم به همین کار مشغولم و خود را در مرتبه ای بالا تر از یک هنر جو نمی دانم . اما حرف هایی دارم که نیاز به گوش دارند و خدا را شکر مخاطبینم ازین حیث ید طولایی دارند .
می خواهم کمی از هوای خود و نسل خودم بگویم .
آواز ایرانی در غالب نسل من نه موسیقی ، بلکه چیز غریبی ست که پیر مرد ها و پیر زن ها به آن گوش می دهند و فهم اشعارش سخت و نیاز به مطالعه ی چیز غریب تری به نام ادبیات دارد.
دردناک تر این که نسل من قدرت تمیز دادن تصنیف از آواز را ندارد و همه ی این ها را به یک کیش رانده و نامش را میگذارد موسیقی سنتی . ولی می داند آن قسمتی که شاد تر است ( منظورش تصنیف است و من آواز ها سراغ دارم که از تصنیف ها شاد تر بوده اند ) را بیشتر خوشش می آید .
خودم هم نمیدانم خسته ام یا نه ! ازینکه هر بار در جمع دوستانم قصد خواندن میکنم باید سری به ترانه های فیلم های قبل انقلابی استاد حسین خواجه امیری بزنم .البته خیلی هم بد نیست .لااقل می توانم وسطش بخوانم (( ز هشیاران عالم هر که را دیدم غمی داره / بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی داره ...)) . اما به هر حال نمی شود این را سر کلاس آواز خواند و پرسید : استاد چطور است ؟
با این همه به نظر من نیمه ی خالی لیوان آنجاست که من پای خیلی از آواز های شما اساتید، در خلوت خودم اشک ریخته ام و با خیلی از آن ها روزهایم را پر انرژی آغاز نموده ام . اما وقتی همان ها را برای دوستانم میفرستم تا نظرشان را درباره این موسیقی بیان کنند جمله ای که برایم می فرستند این است : تا این حد سنتی دوست ندارم .
انگار دقیقا بر عکس ما فکر می کنند .
من که در زمان قدیم نبوده ام اما از خود شما شنیده ام در قدیم آوازه خوانان ارج و قرب بیشتری را نسبت به تصنیف خوانان دارا بودند . حرف دروغی نیز به نظر نمی آید . پدر من هنوز آواز گوش می کند. ولی دوستان من ، آواز که نه ، تصنیف شاید، تلفیقی ، تلفیقی گوش می کنند .
اگر شصتی ها کمتر حوصله ی آواز دارند . هفتادی ها آواز که هیچ ، کمتر حوصله ی تصنیف دارند . پیش رفت خوبیست !
به پاس این پیش رفت می خواهم کمی بیش تر در عمق این زخم پیش رفت کنم .
امکانات .
مقوله ای که همواره هر نسلی می تواند به نسل های بعد از خود طعنه بزند که از آن کم تر برخوردار بوده .
بار ها این جمله را از زبانتان شنیده ام : زمانِ ما که این چیز ها نبود ...
منظور اصلیتان نیز اینترنت است .
اینترنت اگر برای شما یاد آور این مسئله باشد که آثارتان را به رایگان می توان از آن بدست آورد و باب بزرگیست برای سرقت هنری . برای من معنی متفاوتی دارد . اینترنت برای من یعنی نسل من شش دانگ تصنیف خوشه چین به خوانندگی استاد بنان و آهنگسازی استاد خالقی را بیاندازد پشت قواله خواننده ی دیگری و در حالی که نام استاد بنان به گوشش نا آشناست به من بگوید: خوشه چین ... رو میخونی برام ؟ اینترنت برای من یعنی اطلاع داشتن مردم ازین که چه کسی ، چه کسی را در آغوش گرفته و چه کسی پسر چه کسی ست و چه کسی دو تا زن دارد و ...
اینترنت برای من یعنی وقتی هنرمند از هنرمند دزدی می کند نمی توان از عوام انتظار بیش تری داشت .
در نهایت این نامه می خواهم غبطه بخورم به رویایی که از حرف های خودتان در ذهنم ساخته ام . (( روزگارانی که هنر برای هنر بود ...))
خودمانیم . چه برایتان به ارث گذاشتند ! چه برایمان به ارث گذاشته اید !

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما