برنامه یاد بعضی نفرات
 
سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

آقاي مختاباد مگر چه كرده‌اند كه شمشير از رو مي‌بنديد.مگر آقاي موسايي پس نفرستاده بليت را.آن هم بليت مهمان ويژه را.مگر آقاي دولت ابادي نمي‌توانست در اجرا حاضر باشد.البته به نظر من كه خيلي هم مهم نيست كتاب آقاي دولت آبادي چندان هم شاهكار نيست.حاصل بي‌چادري بي‌بي است.اما در اين وانفسا كتاب خوبي است .در شرايط بهتر نه.من از موسيقي هيچ نمي‌دانم جز چيزهايي كه مي‌شنوم و گاه لذت مي برم و گاه حوصله ام سر مي رود.اما يك نكته خيلي بديهي اين است كه اگر اقاي تنكابني كه نمي دانم با فريدون نسبت دارند يا نه بروند و جنسي از مغازه بخرند كه ايراد داشته باشد پس نمي دهند؟يا اگر طرف پس نگرفت ايشان هم حوصله دست به يقگي نداشت آيا جنس او را پرت نمي‌كند توي مغازه.مختاباد چه نوشته كه مي‌خواهيد شكايت كنيد.مگر به كسي اهانت كرده.گفته جنس بنجل است صاحب‌كار هم قبول نكرده.كه آفتاب آمد دليل افتاب.ايشان خيلي راحت حاضر شده از درآمد حاصل صرف نظر كند و عطاي كار را به لقايش ببخشد.دست مختاباد درد نكند شما هم به جاي شكايت بهتر است همچنان شاگردي كنيد تا ياد بگيريد،‌آقاي تنكابني! خانم گلستان هم كه گمانم با چنان ادبي پاسخ گرفته‌اند كه در حوزه غير تخصصي اظهارات گلايه آميز نكنند.مختاباد را نمي شناسم از ارزش او كم نمي‌كند.مختاباد حدود دو دهه است كه در روزنامه‌هاي كشور خاك مي‌خورد و بارها اتفاقاً كتاب‌هاي خانم گلستان و پدر محترمشان را به بهترين شكل معرفي كرده‌اند.

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما